نقش حقوق در كارآمدى خانواده از ديدگاه اسلام (3)


 

نويسنده: محمدمهدى صفورايى پاريزى *




 

حقوق فرزندان
 

فرزند، شيرين ترين ثمره زندگى زن و مردى است كه با عشق و محبت و با پيوند شرعى و الهى در كنار هم قرار گرفته‏اند. حضور فرزند در زندگى زناشويى نه تنها عشق و علاقه، پايبندى و حس مسئوليت در زندگى مشترك و اميدوارى به آينده را در زوجين افزايش مى‏دهد، بلكه آنان «خودِ مشترك» را در آينه وجود فرزند به تماشا مى‏نشينند. گريه و خنده نوزاد همچون مضرابى بر تارهاى وجود آنان زخمه مى‏زند و آهنگ دلنشين دوست داشتن، مهر ورزيدن، لطف و شفقت داشتن، ايثار و فداكارى و دلسوزى و مهربانى را طنين‏انداز مى‏كند.
فرزند به گل نوشكفته‏اى مى‏ماند كه سبزه‏زار زندگى زناشويى را با لطافت و طراوت آذين مى‏بندد. فرزند عطيه‏اى الهى است كه در جارى لطف و فضل خداوندى، خير كثير را به ارمغان آورده و پدر و مادر را امانتدار الهى مى‏گرداند و به آنها امكان مى‏دهد كه با تربيت اسلامى و اداى حقوق اين امانت، خود را در گذر زمان جاودانه سازند و به هنگام كوچ از منزلگه دنيا، ماندگارى خويش را با وجود فرزندى صالح تثبيت نمايند. اين آرزو جز با رعايت حقوقى كه صاحب‏امانت معين‏كرده است،تحقق نمى‏پذيرد.

الف. حق داشتن نام نيكو
 

نام‏گذارى نوزاد با نام هاي نيكو، از حقوق فرزند است.(1) امام رضا (عليه السلام) از نام نيكو به عنوان احسان و نيكى در حق فرزند ياد مى‏كند و مى‏فرمايد: «نخستين احسان و نيكى كه پدر در حق فرزندش روا مى‏دارد، انتخاب نام زيبا براى اوست. پس لازم است هر يك از شما نام نيكو براى فرزند خود انتخاب كند.»(2) نام نيكو بهترين هديه‏اى است كه هر فرزندى در زندگى از پدر و مادر خود دريافت مى‏كند؛ نامى كه هميشه با اوست و از او جدا نمى‏شود و همواره در شخصيت فردى و اجتماعى‏اش مؤثر است.
از نظر اسلام، حق فرزند تنها با نام‏گذارى به يك نام ـ هرچه باشد ـ ادا نمى‏شود، بلكه بر اساس آموزه هاي دينى، انتخاب نام نيكو و زيبا براى كودك از وظايف والدين شمرده شده است.(3)موضوع نام‏گذارى فرزند در نظام تربيتى اسلام داراى اهميت فراوان است و حتى سفارش شده كه پيش از ولادت فرزند نام نيكويى برايش انتخاب شود. در متون دينى تأكيد شده است: فرزندانتان را قبل از ولادتشان نام‏گذارى كنيد و در صورتى كه نمى‏دانيد فرزندتان پسر يا دختر است، نامى برايش انتخاب كنيد كه مناسب براى دختر و پسر باشد؛ زيرا فرزندى كه از شما سقط مى‏شود و برايش نام ننهاده‏ايد، آن‏گاه كه با شما در روز قيامت ملاقات نمايد، به پدرش مى‏گويد: چرا براى من نام ننهادى؛ مگر پيامبر خدا (نوه خود را) پيش از تولد، مُحسن نام ننهاده بود؟(4)
همچنين در اسلام، والدين از نام‏گذارى فرزندشان با نام هاي پست و زشت نهى شده‏اند. اگر پدر و مادر نام زشت يا زننده‏اى براى فرزند خود انتخاب كنند، به شخصيت و حيثيت او لطمه وارد ساخته و فرزند خود را از داشتن نام نيكو محروم كرده‏اند. البته فرزند پس از رسيدن به سن قانونى مى‏تواند نام خود را عوض كند، اما در هر حال، از داشتن نام نيك در يك فاصله زمانى توسط والدين خود محروم شده است.

ب. حق تغذيه با شير مادر
 

بر اساس اوامر الهى و نواميس طبيعت، كودك بايد از شير مادر تغذيه كند؛ چون بهترين شير براى شيرخواران در درجه اول شير مادر خودش است(5) و محروم كردن غير موجه نوزاد از شير مادر ستم بزرگى در حق كودك است. به همين دليل، اسلام براى مادران شيرده ثواب هاي زيادى مقرر كرده است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مى‏فرمايد: هنگامى كه مادر فرزند خود را شير مى‏دهد، در هر مرتبه‏اى كه كودك از پستان او شير مى‏مكد خداى متعال، ثواب فراوانى به او عطا مى‏كند و آن‏گاه كه از شير دادن فراغت مى‏يابد، فرشته‏اى دست بر پهلوى مادر نهاده و مى‏گويد: زندگى را از نو آغاز كن، كه خداوند تمام گناهان گذشته‏ات را آمرزيد.(6)
شايد اين پرسش براى برخى مطرح باشد كه چرا اسلام تغذيه كودك با شير مادر را به عنوان يك حق مى‏شمارد و آن را بر ذمّه پدران و مادران قرار مى‏دهد؟ آيا تغذيه ديگرى را نمى‏توان جايگزين شير مادر كرد؟ براى پاسخ به اين سؤال به اين نكته اشاره مى‏كنيم كه خداوند حكيم است و اقتضاى حكمت كامله حضرت حق، قرار دادن هر چيزى در جاى خود و انتظام عالمانه آفرينش و جامع‏نگرى در تشريع قوانين است. نگاهى به ولادت نوزاد و نياز غذايى او، همزمان بودن ترشح شير در سينه مادر و تولد نوزاد و نياز غذايى او و تركيبات شير مادر، همه نشان از حكمت حضرت بارى‏تعالى دارد و براى خردورزان نشانه توحيد است.(7)
صاحب‏نظران تغذيه نيز شير مادر را كامل ترين و بهترين غذاى نوزاد معرفى كرده‏اند. همان‏گونه كه در قرآن و فقه بر تغذيه كودك با شير مادر تأكيد شده است، آنها نيز معتقدند كه مادر بايد نوزاد خود را با شير مقوّى خود تغذيه كند؛ زيرا شير مادر يك غذاى كامل و از لحاظ مواد غذايى غنى ترين غذاها مى‏باشد و داراى همه موادى است كه بدن بدان نياز دارد. شير مادر داراى مزاياى متعددى است كه به برخى از مهم ترين آنها اشاره مى‏شود. آشنايى با اين مزايا مادران را برمى‏انگيزد كه فرزند خود را از حقوق خود محروم نسازند و باور كنند كه تغذيه با شير مادر حق فرزند است.
ـ شير مادر به لحاظ تركيبات غذايى، بيشتر از هر غذاى ديگرى با ساختار جسمانى كودك تناسب دارد؛ زيرا تمام مواد موردنياز رشد را دربر دارد. شير مادر گرم، پاك و بدون آلودگى است؛ به راحتى هضم مى‏شود و اثر نامساعدى روى دستگاه گوارش كودك ندارد. پروتئين، چربى و مواد قندى مورد نياز رشد كودك به اندازه كافى در شير مادر وجود دارد. املاح موجود در شير مادر مثل كلسيم، فسفر، آهن، مس و... صرف ساختمان استخوان‏ها، دندان‏ها، نظام عصبى، عضلانى و خون‏سازى طفل مى‏گردد. مقدار املاح شير مادر هضم آن را براى كودك آسان مى‏كند.
ـ كودكانى كه از شير مادر استفاده مى‏كنند، شش برابر بيشتر از ديگر كودكان شانس زنده ماندن دارند. اگر تمام نوزادان تا حدود شش ماهگى منحصرا با شير مادر تغذيه شوند، از مرگ و مير تعداد بسيار زيادى از نوزادان در سال پيش‏گيرى خواهد شد. امروزه مطالعات پزشكى نشان داده است كه در شير مادر پادزهرهاى مخصوصى عليه ميكروب هاي مختلف وجود دارد كه موجب مصونيت كودك در مقابل بيمارى‏ها مى‏گردد.
ـ شير مادر هميشه و به آسانى و در تمام شرايط آب و هوايى در دسترس نوزاد است و كودك مى‏تواند به دفعات از آن استفاده كند و چون به طور طبيعى و خام به مصرف مى‏رسد، هيچ‏يك از مواد خود را از دست نمى‏دهد و هميشه تازه و با حرارت مناسب مورد استفاده قرار مى‏گيرد.
ـ شير مادر فقط زمينه‏ساز سلامت كودك در دوره شيرخوارى نيست، بلكه مطالعات محققان نشان مى‏دهد كه حتى به هنگام سالمندى، آنان كه در دوران شيرخوارى از شير مادر بهره‏مند بوده‏اند، به مراتب بيش از آنان كه از اين نعمت خداداد محروم بوده‏اند، از سلامت دستگاه قلب و عروق بهره‏مند خواهند بود و افزايش چربى و كلسترول در خون آنها كمتر از كسانى است كه دوره طفوليتشان با محروميت از شير مادر سپرى شده است.(8)
توجه به اين فوايد ارزشمند تبيين‏كننده اين حقيقت است كه تغذيه با شير مادر از حقوق فرزندان است.

ج. حق اجتماعى‏شدن
 

يكى از ابعاد وجودى انسان، اجتماعى بودن اوست كه در مقام تربيت بايد بدان توجه شود. به همين دليل، يكى از وظايف والدين و مربيان در تربيت فرزندان و نسل آينده، توجه به رشد اجتماعى آنان است تا استعدادها و توانايى هاي آنها در عرصه حيات اجتماعى شكوفا شود و بتوانند به صورت فعال و موفق در زندگى جمعى حضور يابند. به تعبير ديگر، اجتماعى تربيت شدن يكى از حقوق فرزندان است.
تجربه بشرى در زندگى اجتماعى نشان مى‏دهد كه سلامت نظام اجتماعى و ثبات و پايدارى آن به توانايى و آمادگى و سلامت افراد آن جامعه بستگى دارد. اسلام به عنوان يك دين جامع‏نگر كه به كليه شئون حيات انسان توجه دارد، به تربيت اجتماعى انسان نيز توجه خاص مبذول داشته، براى تربيت انسان‏هايى منضبط و داراى توازن روحى و تعادل اخلاقى و خردورز كه در عرصه حيات جمعى به صورت واقع‏نگر حضور يابند، دستورهايى ارائه كرده است.
دين اسلام پايه هاي تربيت را در درون افراد بنيان گذارده و آنان را به رعايت اصولى سفارش كرده است كه در صورت تحقق آنها در وجود افراد، نظام اجتماعى از ثمرات مفيد آن يعنى تعادل، روابط پايدار، محبت متقابل، نظارت و مراقبت اجتماعى و... بهره‏مند مى‏شود.
عفو و بخشش، ترحم و دلسوزى، رعايت حقوق ديگران، جرئت و شهامت داشتن، ايثار و گذشت، مشورت كردن، تعاون و همكارى و... جزو اصول تربيت اجتماعى است كه اسلام بدان سفارش كرده و بى‏ترديد، خانواده اولين نهادى است كه اين اصول در آن تجربه مى‏شود و كودكان و نوجوانان با مشاهده رفتارهاى اعضاى خانواده آنها را مى‏آموزند. به همين دليل، از نظر اسلام، خانه‏اى محبوب و مطلوب است كه والدين محيط آن را محيطى الهى سازند و با انصاف و عدالت با فرزندان رفتار نمايند.(9) اسلام، ترحم و دلسوزى نسبت به كودكان، احترام به بزرگان و سالمندان،(10) تعاون و همكارى در انجام امور خانه، عفو و گذشت نسبت به خطا و اشتباه اعضاى خانواده، و... را توصيه كرده است، تا فرزندان الگوى رفتارى آنها را در خانواده مشاهده كنند و در عرصه زندگى اجتماعى و مواجهه با افراد اجتماع از تجربه هاي آموخته‏شده در كانون خانواده بهره ببرند و تعامل سازنده‏اى با افراد داشته باشند.

ج. حق ازدواج
 

حق ازدواج از جمله حقوق مسلم فرزندان بر والدين، بخصوص پدر است. شايد فرزندان به خاطر كم‏تجربگى، تنگدستى، آرزوهاى طولانى و انديشه هاي رؤيايى در امر ازدواج دچار انحراف يا ترديد و تعلل شوند. اين وظيفه بر عهده پدران است كه آنها را در انتخاب صحيح و مناسب يارى‏رسانندومقدمات اين‏امرمقدس‏رابراى‏آنان‏فراهم آورند.
بر اساس معارف دينى، از جمله حقوق فرزند بر پدر خويش اين است كه نام نيك براى او انتخاب كند، به او نوشتن بياموزد و آن‏گاه كه به سن بلوغ رسيد، زمينه ازدواج او را فراهم كند.(11) در دوره جاهليت والدين به امر ازدواج فرزندان خود توجه نداشتند؛ از اين‏رو، خداوند متعال مسلمانان را به اين كار دستور داد و فراهم آوردن امكان ازدواج فرزندان را بر پدران واجب نمود.(12)

د. حق سلامت جسم و روان
 

داشتن سلامت جسم و روان از حقوق فرزندان بر والدين است. يكى از دلايل سفارش اسلام به ازدواج با افراد داراى سلامت جسمى و روحى ناظر به رعايت همين حق فرزند است. چنانچه والدين بيمارى خاصى داشته باشند، احتمال ابتلاى فرزندان نيز به بيمارى بسيار زياد است. براى مثال، عقب‏ماندگى ذهنى و اختلال روانى هرچند مانع براى ازدواج نيستند، اما ناديده گرفتن اين موارد در حقيقت تن دادن به خطر است. از اين‏روست كه در منابع دينى چنين افرادى از توليدمثل منع شده‏اند.(13)
پس از انتخاب همسر مناسب و شايسته، زن و شوهر بايد از آمادگى خود براى پذيرش مسئوليت فرزندآورى و فرزندپرورى اطمينان حاصل كنند و مطمئن باشند كه مى‏توانند پس از لقاح، حقوق فرزند خود را رعايت كنند. اين آمادگى فقط به جنبه جسمى منحصر نمى‏شود، بلكه از نظر روحى نيز بايد آمادگى وجود داشته باشد. بخش عمده‏اى از سلامت جسمى و روانى فرزند تابع رفتارهاى والدين و به ويژه مادر است. حضور يك انسان ديگر در كانون خانواده مسئوليت‏هايى را در زمينه نگه‏دارى و تربيت شايسته به دنبال دارد. از نظر جسمى، تغذيه مطلوب و به ويژه از غذاهاى حلال و با درآمد حلال از حقوق فرزند است.

پي نوشت ها :
 

*استاديار جامعه‏المصطفى العالميه.
1ـ روح‏اللّه خمينى، تحريرالوسيله، ج 2، ص 308.
2ـ ملّامحسن فيض كاشانى، محجه‏البيضاء، ج 2، ص 66.
3ـ محمدبن يعقوب كلينى، همان، ج 6، ص 48.
4ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 101، ص 128.
5ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 15، ص 175.
6ـ همان.
7ـ در دعاى عرفه حضرت سيدالشهدا (عليه السلام) امام در مقام شمردن نعمت هاي الهى اشاره به تغذيه دوران كودكى مى‏كند و مى‏فرمايد: «و حفَظتَنى فيِ المَهدِ طِفلاً و رَزَقتَني مِنَ الغَذاءِ لَبَنا تريّا... . در كتاب هاي كلامى نيز از اصل تطابق درون با برون به عنوان يكى از دلايل توحيد ياد مى‏كنند و از جمله مثال هاي آن، ولادت فرزند و فراهم آوردن غذاى او در سينه مادر را ذكر مى‏كنند.
8ـ ر.ك: بهرام محمديان، حقوق فرزندان از ديدگاه اسلام.
9ـ محمدباقر مجلسى، همان، ص 23، ص 113.
10ـ محمدبن على صدوق، عيون اخبارالرضا (عليه السلام)، ص 163.
11ـ محمد محمدى رى‏شهرى، ميزان‏الحكمه، ترجمه حميدرضا شيخى، ج 10، ص 720.
12ـ سيدهاشم بحرانى، تفسير البرهان، ج 3، ص 132، ذيل آيه 32 سوره نور.
13ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 14، ص 75.
 

منبع: نشريه معرفت شماره 154